سیناسینا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره

سینا جان به چشمان مهربانه تو مینویسم حکایت بی نهایت عشق را

جان منی از این عزیزتر نمی شود....

تولد پنج سالگی

پنج ساله ی شیرینم دنیا خودش را بکشد نمیتواند به عشق من نسبت به توشک کند تولدت مبارک پسر پاییزی من🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 پسر عزیز تر از جانم روز به دنیا امدنت زیباترین روز زندگیم است گاهی با خود فکر میکنم که شاید روزی… جایییی…. برای  گنجشکی دانه ای پاشیدم که پاداش خداوند به من خنده های زیبای توست فرشته ی کوچک من از خدا هزاران بار ممنونم که شادی  بودنت را به من بخشید پسرم تولدت مبارک چه زود پنج ساله شدی دلبر شیرینم این همه شتاب چرخه گردون بهت زده ام می کند... انگار این بار ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند، در کار با سرعتی بیشتر از نور که نگذراند من طعم گس و بینظیر این دقایق را تا عم...
15 آبان 1394

نقاشی روی....

اخه وروجک جای دیگه نبود  حتما باید رو کمر بابایی نقاشی میکردی پیکاسوی من😘 هر شب میشینی و موهای بابایی رو درست میکنی عاشق این کار هستی و بابایی هم دلش ضعف میره برای این کارت شیرین عسل😘 می ترسم !می ترسم از آن زمان که آغوش مادر برای حجم تنت کوچک شود و نتوانم اینگونه تورادرآغوش کشم وبه تو آرامش دهم. این روزهایم را دوست میدارم با همه ی سختی ها ودلشوره هایش... حتی آن هنگام که به واسطه ترسی که خودم میسازم اشک میریزم و هیچ چیز آرامم نمیکند. این روزهای دوتایی بودنمان را دوست دارم ونمیخواهم هیچ کس و هیچ کس شریک این لحظه ها شود. من و پدرت برای انجام وظایفمان می کوشیم. آری وظایفمان.... ماوظیفه داری...
13 آبان 1394

عشق موشک

سینا یاد گرفتی موشک درست کنی انقد خوشحالی و هر پنج دقیقه یه موشک درست میکنی یعنی نفس مامان عشق موشک گرفتت بدجور😀😀😀😀😀😀   ...
6 آبان 1394

محرم94

محرم امسال هم از راه رسید شما همش همراه باباجون خونه ی عمو کمال هستی و میگی اونجا رو دوست داری امشب هم همراهشون اومدی خونه ی عمو کاظم و بابایی چند تا عکس ازتون گرفته دورت بگردم عزاداریت قبول باشه جان دلم😘😘😘 ميخواهم به خورشيد بفهمانم تو پر نورتری تو زيبا تری به دنيا بفهمانم تو برای من از هر چيز ديگر مهم تری ...
3 آبان 1394
1